"بـه نـام تو که تنها امید روزهای تاریک زندگیمی"
|
دیشب تو اینستا به دوستم که منشی یه دندونپزشکه پیام دادم و نوبت گرفتم اونم گفت ساعت4:30 مطب باش..
پیج دکترو هم تو اینستا دیدم کاراش خوب بود ولی خوب تبلیغ بود نمیشد زود تصمیم گرفت.
امروز رفتم مطب دکتر،دکتره یه آقای جوون با رنگ چشای سبز یعنی تو عمرم چش رنگی اینجوری ندیده بودم!!!
گفت یکی از دندونات باید عصب کشی بشه 600 تومن..یکیشم باید پر کنی300 تومن میشه،یه ایمپلنت هم 3 میلیون..ارتودنسی هم من انجام نمیدم به نظرم برو یه ارومیه یا تبریز!!
البته یه دکتره دیگه هست که ارتودنسی انجام میده ولی من نمیرم پیشش میخام برم شهر دیگه!
بعدش رفتم پیش دکتره خودم،خانم دکتر هم همین قیمت هارو گفت البته با این تفاوت که کار ایمپلنت انجام نمیده میگفت برو تهران من میتونم قالب بسازم میشه دومیلیون چهارصد..
موندم چیکار کنم
فعلا فردا میرم یه عکس کامل میگیرم از دندونام و عصب کشی رو انجام میدم پیش این دکتره جدیده امیدوارم کارش خوب باشه تا بعدش ببینم چی میشه!!
***************
سرکار خانم مادر خانم رب درست کردنشون تموم شده الان میخان برن از شنبه سبزی بخرن برای خورشت و دلمه ..این کاراش رو اعصابه..همش مشغول یه کاریه..یعنی دو دقیقه نمیتونه یه جا بشینه..یا خونه مامان بزرگمه،یا مشغول خونه تکونی و سبزی و رب و شربت آلبالو و ترشی درست کردن ایناست یعنی همه ی مامانا اینجورین؟؟!!!!!!
دوتا خاله دارم که از مامانم کوچکترن ولی هیچکدومشون مثل مامان من به مامان بزرگم اهمیت نمیدن،مثلا امروز مامانم رفته خونه مامان بزرگم دوتا خالمم اونجا بودن،هیچکدومشون حاضر نشدن شلوار مامان بزرگمو بشورن!!صبر کردن تا مامان من بره و بشوره هر پنج شنبه مامان من میره خونه مادربزرگمو تمیز میکنه ،چون مامانم میگه مادره وظیفمه!! ولی دیگه وظیفه اون تا خالم نیست این وسط فقط وظیفمه مادره منه
+فرداشب احتمالا خونه زن داداش جدیدم برای شام بیان خونمون
++ دارم آیس مکِ هلویی میخورم