"بـه نـام تو که تنها امید روزهای تاریک زندگیمی"
|
سلام.
الان که دارم پست میزارم حدود ساعت شش صبح هستش و منم بیمارستانم.
برادرزادم سر شبی مریض شد وقتی اوردنش بیمارستان دکترش گفت باید بستری بشه..اسهال و استفراغ شدید!!
اون یکی برادر زادم کوچولوه مامانش مجبور شد پیش اون بمونه و از اونجایی که همه بچه ها عاشق من هستن 😁 من ناچار شدم پیشش بمونم
قراره تا ی ساعت دیگه دکترش بیاد..
اصلا نخوابیدم..اینجا سه تا بچه ی دیگه هم بستریه..
کلا محیط خوبی نیست بچه ها همش دارن گریه میکنن..فکر کنم خودمم سرم لازم باشم🤣.
امروز خونه داداشم تموم شد کاراش..حدود ساعت هفتم با مامانم رفتیم بازار ی سری خرید کردیم..بعدش تا خواستم بخوابم گفتن بیا همراه.
خیلی خستم..منتظرم ساعت ۸ بشه و برم مفصل بخوابم😑
+پست جدید با گوشیه جدید✌
++ ایشالا حال آرین جونم زود خوب بشه