"بـه نـام تو که تنها امید روزهای تاریک زندگیمی"

امروز یعنی به عبارتی دیروز 

با مامانم ساعت ۷ رفتیم بازار کفش و پارچه لباس خرید،مشغول خرید بودیم ک خواهر بزرگمم و بچه هاشم اومدن پیشمون..

خواهر زادم چند وقت چیش اومد بهم گفت همه دوستام از این کلاها دارند من ندارم هرچی به مامانمم میگم ،میگه بعدا میخرم برات،دلم سوخت براش 

تو مسیر برگشت اتفاقی همون کلاهی که میخاست رو دیدم و براش خریدم اینقدر خوشحال شد ..از خوشحالی اون منم خوشحال شدم..

از اونجا مستقیم رفتیم فروشگاه داییم، و خواهرمم رفتن خونشون،اونجام مانتو و شلوار و روسری خریدم حدود ۹۳۰ تومن شد،که تخفیف دادن ۸۵۰ تومن ازم گرفتن😁..مرسی واقعا

بعدش اومدیم خونه،خسته و کوفته شام خوردیم..

لایو انگیزشی خانم علیزاده یا به قول خودش خانم رئیس رو نگاه کردم..میگفت اگه میخای به چیزای جدید برسی باید شخصیتتو مطابق اون تغییر بدی..حرفاش برام جالب بود و تاثیر گذاشت روم ..

امروزو نرسیدم ورزش کنم ولی وقتی خودمو تو آینه اتاق پرو فروشگاه داییم دیدم از تغییری که کرده بودم بسی خشنود گشتم و این باعث شد ورزش کردنو ادامه بدم.

بعد اینکه این مدت دندون هی درد میکنه و من تحمل میکنم فقط تا روکشش آماده بشه..

برم بخابم ک فردااا کلی کار دارم.

+دلتنگی چقد سخته،خدایا بهم صبر بده لطفا!!!

 

+ چهارشنبه هشتم تیر ۱۴۰۱ 3:20 خانومِ سین :)