"بـه نـام تو که تنها امید روزهای تاریک زندگیمی"

امروز رفتم دکتر زنان، تو سایت زده بود ساعت ۶،منم تنها ساعت ۶و ربع اینا با ماکسیم رفتم..

نفر ۳۰ام بودم و این در حالی بود که تازه نفر ۱۴ نوبتش شده بود،هر مریضیم یه ربعی طول میکشید..

ساعت ۷ و نیم شد بی حوصله بودم،رفتم تا یه جایی.‌جایی که چندماه انتظارشو داشتم..نمیتونم بنویسمش فقط میگم تا یادم بمونه این تاریخو..

بعدش ساعت۹ دوباره رفتم درمانگاه ،استرس داشتم که دکتره رفته باشه و ۸۰ تومن ویزیتی ک دادم همینجوری بپره...که خداروشکر وقتی رسیدم نفره ۲۸ بود...

برام سونو نوشت و برگشتم خونه..خانم دکتره خیلی مهربونه خیلی زیاد..

میخام فردا برم آزمایشهای لازم قبل عمل بینی رو بدم ولی فکر کنم بابامم اجازه نده عمل کنم...عصبی و نارحتم :)

فعلا همینا

+ سه شنبه دهم خرداد ۱۴۰۱ 3:8 خانومِ سین :)