"بـه نـام تو که تنها امید روزهای تاریک زندگیمی"
|
تو اتاقم دراز کشیدم تازه شام خوردیم،مامان و ابجی دارن سفره رو جمع میکنن، دو ساعتی میشه از دکتر اومدیم.
من یه سر رفتم دکتر عمومی پنی سیلین تجویز کرد و بعدش رفتیم دکتر پوست با آبجیم،من یکی از ناخنام کبود شده که گفت قارچه،خواهرمم برای خارش موهاش رفت.
حال مامانم بهتره خداروشکر،باز بخاطر سرماخوردگی که از جناب خان داداشم گرفتم دوز دوم واکسنم عقب افتاد خدا به خیر کنه :)
چند روز پیش رفتم شامپو مخصوص موهای کراتین خریدم ۳۷۰ تومن شد و حموم کردم همش استرس داشتم موهام خراب بشه وز بشه ک خدا روشکر هنوز صافه حالا مثل قبل لَخت نیست ولی خیلی خیلی از قبلش بهتره و احساس راحتی میکنم.
روز شنبه بلاخره کارای خونه خان داداشم تموم شد و رفت سرخونه زندگیش..
پنج شنبه شب عروسیه داداشِ زن داداش کوچیکمه یا به عبارتی برادر زنِ داداشم😂 مام دعوتیم،میریم بانه.
کاش زن داداش بزرگم نیاد خوشم نمیاد ازش😂🤭
ویدیوها رو دنبال میکنم همچنان، تا شب یلدا امیدوارم پیشرفت زیادی کرده باشم.
+پسرداییم و زنش از ترکیه برگشتن فکر کنم الان تبریز باشن :)))))
فعلا همینا.