خب یه چندتا چیزمیز بگم و برم 

اول اینکه روز شنبه خواهر دومی از شهرشون اومدن اینجا خونه آبجی بزرگه برای شام،آبجیمم زنگ گفت شمام بیاد،خلاصه  شام رفتیم خونه ی اونا و خوش گذشت اما جالبی ماجرا اینجا بود که آبجیم ؛ خان داداشمو هم دعوت کرده بود و برخلاف انتظارمون زن داداشم که ماههاست قهرکرده باهامون اومده بود و اینقد گرم احوالپرسی کرد ک من خودم شوکه شدم،خدایی من از سیاست این زن سر در نمیارم خدایااااا!!

مامانم دیروز 20 کیلو سبزی خورشت خریده،امروز تموم شد حالا میگه  شنبه 20 کیلو دیگم میخرم...واییی چقد متنفرم از این کارا،چن روز پیشم 20 کیلو سبزی دلمه خریده بود،حالا باز خونه تکونی،ترشیجات و ... همه اینا مونده اه بدم میااااد!

روز یکشنبه آبجیم رفته بود دکتر برای پولیپش،بهش گفته بود که اگه قصد حاملگی نداری بیخیال باش با دارو ب مرور زمان از بین میره ولی اگه میخای باردار بشی باید با عمل برش داری که آبجیمم قصد حاملگی نداره دیگه  فعلا قضیه حل شد ب خوبی و خوشی خداروشکر!

اما یه عدد ماجرا بگم:

آقا من یه دوستی دارم اسمش ساحله،این دوستم تو مراسم نامزدی پسرخالمم بود در واقع دوستِ فابِ عروس بود..این دوستم یه روز یه استوری میزاره و منو هاید میکنه،بعد مونا دوستم ی روز بهم گفت:راستی ساحل ازدواج کرده؟ گفتم نه چطور مگه،از استوریش برام گفت و منم فهمیدم که هایدم..منم ب ی ورم بود گذشت تا پریشب خواهر دومی که خونمونه استوری پسر داییم (همون ک تو پست 173 گفتم بهم گفته عاشقمه!!) رو نشونم داد ،دیدم نوشته ساحل و شاهو و یه عکس کادو بود..منم رفتم چک کنم دیدم واو پسر داییم منو آنفالو کرده و اتفاقا ساحل هم جزء فالور مشترکامونه،آقا منم دستشونو خوندم فهمیدم این دوتا باهمن ولی خب چرا منو آنفالو و هاید کردن آخه!! منم به بهانه پاکسازی پوست به ساحل پیام دادم،سوالم که تموم شد بهش گفتم اگه زحمتی نیست منو از هاید در بیار،آقا اونم شوکه شد نمیدونست چی بگه ،گفت: چرا هایدی وای ببخشید دستم خورد من خیلیا رو هاید کردم و اینا،منم گفتم آخه فلانی منو هم آنفالو کرده،آقا این بیشتر شوک بهش وارد شد نمیدونست چی بگه فقط گفت نمیدونم..منم دیگه بیشتر از این سر ب سرش نزاشتم بیخیالش شدم و حواله کردم ب اون یه وره دیگماز اون ورم خواهرم استوری پسرداییمو ریپلای کرد و نوشت مبارکه آخ جون عروسی داریم،اونم گفته بود نه بابا اینقدارم جدی نیست عجب آدمیه این پسره!!!

فعلا همینا!

+خدایا اونو ازت میخام همچنان :)

++الانم میرم که آماده شم با مامی بریم پیش چشم پزشک،ایشالا ک چیز خاصی نباشه :)