"بـه نـام تو که تنها امید روزهای تاریک زندگیمی"

ساعت 9 و نیم بیدار شدم  و تا الان اصلا روز خوبی نبود.

ذهنم درگیره 

پسرخالم فرداشب بعد شام تو یه خونه باغی مراسم نامزدی داره فکرکنم زیاد شلوغ نباشه

منم همون لباسایی که واسه عروسی دختر عموم پوشیدم همونو میپوشم!

امروز با مامانم میریم خرید و فردام میرم آرایشگاه..

آهنگ قایق از پیربد رو گوش میدم و منتظرم چایمم سرد بشه...

+ شنبه شانزدهم مرداد ۱۴۰۰ 12:27 خانومِ سین :)