"بـه نـام تو که تنها امید روزهای تاریک زندگیمی"

فردا تولد هیوا داداشمه :) 19 ساله میشه..

کتاب قانون 5 ثانیه رو اینقد بهار ازش گفت و راجبش پست گذاشت ک کنجکاو شدم بخونمش و از دیجی کالا خریدمش به موقع میخونمش :)

این هفته همچین یه جور خاصی شاد بودم الانم که دارم بهش فکر میکنم حس خوبی میگیرم حالا بزار بگم:

دوشنبه شب بی حوصله بودم همینجوری یه استوری گذاشتم،نوشتم جرات یا حقیقت؟!

دوستام هر کدوم ی چیزی میگفتن منم سوال از خودم در میاوردم و میپرسیدم خلاصه اینکه یهوی دیدم بلههههههه

ب ریپلای زده و نوشته بود: " حقیقت،ولی سوالارو تو تل بفرستید برام "

آقا منم 15 سوال از خودم در آوردم،حیف روم نمیشد سوالات +18 بپرسم ازش بعد رفتم تل بهش گفتم بین عدد 1 تا15 دو عدد انتخاب کن

اینم انتخاب کرد

سوالاش این بود:1. بزرگترین ضربه ای که از زندگی خوردی...2. چند بار رل زدی تا حالا!

حالا جوابش:1.فوت والدینم...2رل نداشتم

منم گفتم برو آقا چی چی رو رل نداشتی من باور نمیکنم،بلاخره از زیر زبونش کشیدم بیرون که دوران دانشجویی با دوتا دختر بوده که ب قول خودش رل محسوب نمیشه

(هرچند هنوزم باور نمیکنم) از ساعت یک تا 3:30 شب باهم حرف زدیم و فقط چرت و پرت گفتیم و بهشم گفتم دیگه چت هارو دو طرفه پاک نکنه

خلاصه اینکه مدل حرف زدنش از حالت جمع خارج نمود و جای شما شما میگفت تو،فعل هارو هم جمع نمیبست و اینکه جای بله میگفت جان

ولی من همچنان با حالت جمع باهاش حرف میزدم

+باید برم راجب نحوه ی تبدیل کراش به دوست پسر بیشتر تحقیق کنم

++اینقد کار دارم که فعلا دیدن ویدیوها رو تعطیل کردم

+ جمعه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۹ 23:12 خانومِ سین :) |