"بـه نـام تو که تنها امید روزهای تاریک زندگیمی"

خوب!

دیشب ساعت 9 از مطب دندانپزشکی تماس گرفتن گفتن جلسه پنج شنبه تعطیله و شنبه ساعت 11 بیایید منم اوکی دادم!!!!

امروز با فرناز رفتم بیرون و حقیقتا  اصلا مثل عکساش نبود و من گول خوردم

تو عکساش خیلی خیلی خوشگل بود ولی وقتی دیدمش عادی بود البته بازم از من خوشگلتر بودرفتیم یه کافی شاپ و نیم ساعت بعدش داداشش زنگ زد بهش که برگردن روستاشون..منم دیگه اومدم  خونه ولی خیلی خندیدم  و طبق عادت غیبت کردیم

بزارید یه چیزی بگم بزارید یه کم فوش بدم :|

روز شنبه که گفتم مامانم همه آبجی و داداشیا رو دعوت کرده خونمون..داداش بزرگم دو روز قبلش رفته بود سنندج چون قسمت چپ بدنش بی حسه کلا..حالا اونجاMRA انجام داده و گفتن چیزیت نیست و برگشت و شنبه اومد خونمون خیلی حالش بد بود..خلاصه مریضی از ایشون به همه سرایت کرده!

آخرین آمار مبتلایان در خانواده بدین شکل است:

مادرم...بابام...داداش دومم..زن داداش دومم(!)...خواهر دومیم !!

 به تنهایی آمار کرونای کشورو جابه جا کردیم.حالا ایشالا که کرونا نیست..الان میخایم مامانو ببریم دکتر

 

+ پنجشنبه بیست و چهارم مهر ۱۳۹۹ 19:34 خانومِ سین :) |