"بـه نـام تو که تنها امید روزهای تاریک زندگیمی"
|
دیروز چندتا ماجرا پیش اومد که هر کدومو میخام جدا بنویسیم
اول اینکه دیروز با خواهرم و مادرم صبح ساعت 11 رفتیم بازار و من یهویی تصمیم گرفتم مانتو بخرم
یه مانتوی آبی با شلوار جین و روسری آبی و یه جفت کفش خریدم که یادم رفت کیف بخرم اونم پس فردا میرم میخرم..
مامانمم برای خونه داداشم و خودمون یه خردکن برقی خرید هر کدوم 300 تومن..منم تصمیم گرفتم جای کادو به داداشم هر وقت رفتم خونشون پول بدم.
خواهرم وسطیم از وقتی رفتن خونه جدیدشون من کادو نگرفتم براشون همونجا منم یه خوردکن برقی و یه روسری براش گرفتم..البته خوردکنو ندادم بهش گفت باید بیای خونمون که با احتساب اینا من دیروز 1ت خرج کردم!!!!
اما اصل ماجرا که بشدت حرص منو درآورده اینه..پسر دایی علیم تازه سربازیش تموم شده مام رسم داریم تو فامیل که بریم دیدنش و بهش یه چیزی بدیم..حالا داداش من دوسال پیش که سربازیش تموم شد 4 تا داییم وقتی اومدن خونمون هرکدوم50 ت دادن باهم شد 200ت، گذاشتن تو یه پاک و دادن به داداشم..امااااااااااااااااا مامان من رفته یه سرویس قابلمه با 250ت خریده براش هرچی گفتم: بابا مامان اینا با این همه پولداری نفری 50ت دادن حالا تو این همه خرج کردی که چی بشه؟؟ تهش زن داییم میگه این چیه آوردن؟؟!!!
عادت گنده مامان و بابای من اینه اینقد به فامیل اهمیت میدن اینقد برای فامیل خرج میکنن..اگه این همه خرجی که مامان بابای من برای فامیل میکنن برای خودمون میکردن الان من تو سواحل مدیترانه آفتاب میگرفتم والا بخدا...حالا اگه فامیلا برای مام اینجوری بودن باز ی چیزی ولی اونا اصلا اینجوری نیستن تازه خیلی به ماها حسودی میکنن...مخصوصا خاله و عمه کوچیکم
اه چقد بدم میاد از همشون