"بـه نـام تو که تنها امید روزهای تاریک زندگیمی"
|
خـــــــــــــــــــــــــــوب !!
دیروز صبح مامانم اینا رفتن خرید و من موندم خونه و واسه نهار ماکارونی آماده کردم و خونه رو تمیز کردم!
بعدازظهرشم زن داداشم با داداشش اومدن اینجا و یه سری وسایل آورد خونش و بعدش با مامان و آبجیم و داداشم طبق یه رسمِ از نظر من قدیمی و چرت رفتن برای معاینه!! منم رفتم آرایشگاه کارامو انجام دادم
بعدش شب اومدیم خونمون و اونام رفتن شهرشون و کارتارو بین فامیل پخش کردیم..
من خیلی از این فامیلامون بدم میاد!! ما اول قرار بود بزرگای فامیلو دعوت کنیم که سرجمع همگی میشدیم 70 نفر ولی موقع بردن کارتا داداش بزرگم میگفت مثلا خونه خاله بزرگم رفتن اونجا بچه هاش همگی بودن گفتن مام میایم هرجا رفته همینجوری بوده الان شدیم 170 نفر!!!!!!!!!!!!
شعورو ندارن که..البته تقصیر مام هستاااااا حالا درسته اوضاع به روال قبل برگشته و همه جا بازه و مردم عین خیالشون نیست و یه ماهی میشه همه کرونا رو شل گرفتن ولی بازم خطرناکه
من خیلی خیلی استرس دارم لطفا برامون دعا کنید این عروسیه به خوبی و خوشی تموم بشه وکسی کرونا نگیره خوبه حالا ما خواننده اینا نداریم نمیدونم عروسیه ما چ جذابیتی برای فامیل داره
امروزم من باید چندتا سفارشمو انجام بدم بعدش خواهرمم بره آرایشگاه
و پیش لیلا دوستم چندتا گوشواره سفارش دادم باید ازش بگیرم و همین دیگه!
#عروسی_داداش