"بـه نـام تو که تنها امید روزهای تاریک زندگیمی"

حوصله ی انجام هیچچچچچچ کاریو ندارم

هی زورکی دارم وسایلو ضدعفونی میکنم..همش تو اینستاگرامم..حال نظرگذاشتن و تایید کردنشونم ندارم

ولی امروز دیگه انجامشون میدم !!

 

من هیچ وقت کار کردنو با پدرمو دوست نداشتم و ندارم..از وقتی که کارای دفتر ازدواج اینترنتی شده و من کارا رو انجام میدم متوجه شدم کار کردن با پدرم چقد سخته...بشدت استرسی، و دقیق هستش..و با یه اشتباه کوچولو سریع عصبانی میشه و بزرگش میکنه و آقا استرس میگردش و هول میشه و اینا...اوایل خیلی باهم لج میکردیم و جزء سخترین بخش زندگیم بود ولی الان هرچی میگه میگم باشه چشم و تهشم کار خودمو با آرامش انجام میدم اینجوری کمتر اعصابم خورد میشه :)) مثلا همین چند لحظه پیش کلی حرف زد که اینو انجام بده اینجا اینو بنویس منم گفتم چشم ولی انجام ندادم پرونده های زوجین رو مستقیما ارسال میکنم برای ثبت اسناد دیگه بابام نمیفهمه چیکار کردم!!

کارای خودمم بهم ریختس برای کارام وقت دارما ولی زورم میرسه انجامشون بدم بدم میاد از این اخلاق گندم!!!

عروسی اینام کلا به لطف کرونا بهم خورد!! تا اطلاع ثانوی همه چی تعطیل !!! 

مامانم داره آشپزخونه رو تمیز میکنه یعنی کم کم داره خونه تکونی رو شروع میکنه

مادربزرگم بدجور سرماخورده این دومین باره تو این ماه که سرما میخوره..کرونا نگیره!!

خواهرمم حالش بهتره خداروشکر..

اما حال روحیه خودم افتضاحه..من همیشه تو این ماه از سال یه حال خوبی داشتم که کرونای عزیز اونم ازم گرفت..دلم واسه پرستارا بدجور میسوزهخدا بهشون کمک کنه!! 

ونظرم در رابطه با شغل همسر آینده که دلم میخواست پرستار بشه به وکیل تغییر میدم!

+ سه شنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۸ 14:54 خانومِ سین :) |