"بـه نـام تو که تنها امید روزهای تاریک زندگیمی"
|
اتفاقات این هفته رو میخام اینجا بنویسمش:
۱. روز یکشنبه سیزدهم یه آقایی تماس گرفت و پرونده ی طلاقشو سپرد به میم،رو ۳۰ تومن به توافق رسیدند.مهریه خانمش ۱۵۰ سکه بود.. ۱۰ تومنشو واریز کرد ما هم همون روز ۵ تومنشو کنار گذاشتیم با ۵ تومن باقی موندش دو تا قسط عقب افتادمونو پرداخت کردیم.. فرداش که شد یعنی روز دوشنبه آقاهه زنگ زد و ظاهرا با خانمش آشتی کرده و حق طلاق و حضانتو به خانمش داده و پرونده رو خواستن ببند،از بابت ۱۰ تومن واریزی هم گفت که برای خودتون مشکلی نیست.
اما هرکاری کردیم دلمون راضی نشد با اینکه طرف خودش راضی بود،ولی حتی میم وکالت نامه رو هم ننوشته بود ،بدون هیچکاری! ۵ تومنشو پسش دادیم و گفتیم ۵ بعدی رو هم به زودی برمیگردونیم ...که هنوز پس ندادیم.
الانم با پس اندازایی که کردم ۵ تومن برای قسط موتور جمع کردم که ۳ تومن فعلا کم داریم. تاریخ قسط موتور هم فرداست.
۲.دوشنبه شام خونه بابام بودیم فقط ما و داداش دومی ،نزدیکای شام بود که خالم زنگ زد و خبر فوت برادر زن داییمو داد،سکته کرده بود !اون شب مامانم خواست بعد شام بره پیش زن داییم ،منتها بابام اینقد الکی این دست اون دست کرد که شد ساعت ۱۰ و مامانم لج کرد گفت دیره نمیام ،اینجا خیلی دلم برای مامانم سوخت ،نمیدونم از دست بابام و مامانم سر به کدوم بیابون بزارم،جفتشونو از جونم بیشتر دوست دارم ولی رفتاراشون مخصوصا بابام خیلی بده و آزارم میده.
۳.سه شنبه شب شام خونه برادرشوهرم بودیم،همگی هم اومده بودند. اتفاق خاصی نیافتد ،فقط طفلی جاریم کلی زحمت کشیده بود ولی غذاش خیلی بدمزه شده بود خیلی زیاااد.
۴.چهارشنبه با آبجی بزرگم و شوهرش و داداش دومی رفتیم مراسم ختم برادرِ زن داییم.