"بـه نـام تو که تنها امید روزهای تاریک زندگیمی"
|
تقریبا از بهمن ماه سال 96 یه کاری برای خودم راه انداختم و مستقل شدم..مستقل مالی منظورمه..پشت سیستم میشینم و سفارش کار میگیریم و انجامش بدم..من که راضیم الان تقریبا مدتیه ک سفارشی ندارم یعنی احتمالا دیگه تو تابستون نداشته باشم ..
بابا جون که میگه تنها کار مناسب برای خانما معلمیه و خیلی دوست نداره بیرون از خونه کار کنم با اینکه نظر من با پدرم خیلی متفاوته اما همیشه به حرفش گوش دادم .با اینکه خودمم با هر کاری موافق نیستم مثلا من اصلا دوست ندارم منشی گری کنم یا فروشنده بشم همیشه دوست دارم یه کار دفتری باشه با ساعت کار مشخص :)
خوب بابایی میگه فقط معلمی! از منم که معلم در نمیاد :)
سه سالی هست که کارای ازدواجم اینترنتی شده تو این چند سال بابام همیشه خودش کارای دفترشو انجام میداد اما از وقتی که اینترنتی شده و به قول خودش منم که رشتم کامیپوتر و مهندس هستم دیگه امورات دفتر ازدواجشو به بنده سپرده..هر از گاهی میرم دفتر و کاراشو انجام میدم حالا خودش میگه بعد اینکه بازنشسته بشم دیگه نیازی به من نداره:) ولی من که بعید میدونم دفتر رو شونه های منه که میچرخه :)
دیروز دوستِ بابام اومده بهم میگه بیا تو دفتر پیشخوان من کار بکن هشت صبح تا هشت شب ماهی هم 500 تومن نمیدونم چرا بابام موافق این کار بود..آقا منم با اینکه اصلا دوست نداشتم برم ولی رفتم..اصلا خیلی وضع بدی بود تا ساعت 1 سرمون اینقد شلوغ بود یه حرفی 101 بار! تکرار میکردم اصلا من این مدل کار کردنو دوست ندارم ..اصلا دلم نمیخاد این همه ساعتو از خانوادم دور باشم یعنی اگه ظرفای نهارو برای مامیم نشورم روحم در آرامش بسر نمیبرد :) منم زنگ زدم به دوستِ بابا گفتم آقا من نمیام :)حالا دوست بابامم ول کن نبود به هرحال قانعش کردم که من کار بیرونو دوست ندارم..
این کاریم که خودم میکنم تا زمانی مجردم انجامش میدم وگرنه متاهل که بشم اصلا دلم نمیخاد کار کنم نمیدونم چرا..شایدم دارم اشتباه فکر میکنم!! مگه اینکه یه کار خونگی باشه و پشت سیستم با هزینه ی مناسب و گرنه با کار بیرون اونم تو دوران متاهلی مخالفم :|
وای چقد حرف زدم
+الانم کلی پروژم مونده یه چندتا پرونده ی ازدواج مونده که باید بزنم تو سایت و بعدش یه خواب درس و حسابی
++شکلکم باز حال نداشتم بزارم!